تیک تاک

دور نرو. بیا کنار دلم. من غیر از اینها که می نویسم، نوازش هم بلدم.

تیک تاک

دور نرو. بیا کنار دلم. من غیر از اینها که می نویسم، نوازش هم بلدم.

تقریباً  یک ماه از زندگی با همسر برادر در یک خانه البته  در دو طبقه مجزا می  گذره. 3 شب درهفته شام منزل ماهستند. بقیه اش به عهده خودشونه. مامان هیچ وقت ازشون نمی پرسه چی خوردین و چی نخوردین و کجا خوردین. کلا مامان خیلی مادرشوهر گلیه. ما زیاد بالا نمی ریم. کلا من در طول این ماه یک بار رفتم بالا. اونها 3 شب در هفته برای شام می یان پایین. کلا هیچ کدوم پامون رو از حریمون فراتر نمی گذاریم و برای همین رابطه خوب مونده. فقط نیمچه اختلافات فرهنگی گاهی خودشون رو بروز می دهند! خونه ما 3 واحده. توی اون یکی واحدمون هم یک عروس و داماد جوان زندگی می کنند. منظورم اینه که خونه مون دربست در اختیار خانواده خودمون نیست و یک خانواده غریبه هم با ما هستند. کلا یعنی این که من و مامانم وقتی از در واحد خودمون می ریم بیرون مثلا توی حیاط یا توی راه پله ها، روسری سرمون می کنیم ولی همسر برادر توی حیاط و پله ها چیزی سرش نمی کنه و فقط پوشیده است. البته خب تا حالا اتفاق نیافتاده ولی شما فرض کن آقای همسایه بخواد بیاد از تو حیاط رد شه ...همسر برادر فکر می کنه چون این جا خونه ماست نیازی نیست تو پله ها چیزی سرش کنه. این مال وقتیه که ما یه همسایه غریبه نداشته باشیم. به قول مامانم الان خونه ما مثل یک مجتمع مسکونی شده دیگه. هر قانونی توی یه مجتمع هست تو خونه ما هم هست. برای خانواده من پوشیدگی زن و حتی مرد در حد متعادل یک ارزشه بدون این که ربطی به مقوله مذهب داشته باشه. مامانم چند بار به زبون عیرمستقیم مثلا با مثال زدن من این موضوع را به همسر برادر گوشزد کرده ولی فایده نداشته. ما کلا کاری نداریم عروس خانوم بیرون از خونه ما می خواد روسریش رو برداره یا نه. اون به خودش مربوطه و داداشم. ولی تا وقتی توی خونه ماست، همه باید به قانون خونه ما احترام بذارند. مثل این می مونه که خانوم همسایه هم پس سرباز بیاد توی پله ها. مامانم شاید به داداشم بگه تا خودش به همسرش بگه. کلا از این لحاظها با همسر برادر اول سنخیت بیشتری داشتیم. هیچ وقت مشکلات این طوری باهاش نداشتیم.